میرحسین موسوی: بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگین تر از آن شهدا نیست.



۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

نگاهي به اولين مجلس شوراي ملي پس از انقلاب 57


مجلس اول گرفتار در دوگانه شعار تا عمل صبا آذرپيك
از شور انقلابی تا مصلحت های اجباری

13 ماه گذشته از تولد انچه انقلاب می نامندش؛  " دولت انقلابی " آماده  شده برای نواختن زنگ اولین          " مجلس ملی " ؛ ملتی که" شور انقلابی " بودنشان  هنوز فروکش نکرده، می گوید می خواهد " آزادترین " انتخابات را تجربه کند؛ به شوق داشتن " نماینده های واقعی " ؛ نه خبر از برچسب است و  نه انگ؛ چتر هنوز باز است و همه زیر سایه اش ؛
این جا مرجع تایید صلاحیت مردم ند و بس ؛ تمامی شهروندان ایرانی " بجز وابستگان رژیم سابق "       "آزاد "  هستند در یک انتخابات آزاد، خود را کاندیدای مجلس شورای ملی کنند ؛ قرار است  شهروندان بنابر تشخیص شان دست به انتخاب افراد اصلح بزنند. مهدوی کنی وزیر کشور دولت بنی صدر در آیین نامه اجرایی موظف به اجرایش شده؛خاطراتش می ماند در تار یخ ایران؛ تنها " انتخابات مجلسی " که  نه از رد صلاحیت خبری است  و نه نظارت استصوابی؛ می گویند امام هم می گوید بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند؛ قرار شد غربال انتخاب شوندگان بماند به اختیار انتخاب کنندگان؛ مجالی برای آزمودن دو گانه ملت _ملت
به گروه‌های مختلف سیاسی اعم از مجاهدین و نهضت ازادی و جبهه ملی و حزب جمهوری  می گویند معتمدانتان را به هر تعداد برای نظارت به وزارت كشور بفرستید؛ فرقی نمی کند ؛ برای همه كارت نظارت صادر می شود؛ می گویند باید "ناظرین واقعی" سلامت انتخابات در حکومتی را تایید کنند که کار ویژه اش برای ملت، " انتخابات فرمایشی" است؛ اینجا تهران است اسفند 59؛انقراض دیکتاوری ؛
 موسوی اردبیلی و دکتر با هنر از شورای انقلاب و صباغیان نژاد وزیر کشور دولت بازرگان چند ماه قبل  زمینه را فراهم کردند برای انتخاباتی با ناظرین حداکثری و کنترل حداقلی ؛
نخستین در باز به روی روحانیت
تا پیش از این انتخابات، سیاستمداران روحانی بنابر دستور اکید امام ، از حضور در امور اجرایی نهی شده اند ؛اما اذن ولی  مبنی بر بلامانع بودن گرفتن کرسی های نظارت توسط روحانیون ، باز می کند درهای سیاست  را ؛ به روی روحانیونی که دو سال است  در کسب قدرت نخستین گام ها را برداشته اند؛برای اولین بار و  بدون محدودیت.
بهمن 58، خیلی ها نظر ثانوی امام را نشنیده اند؛ به لیست مشترک حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز که حکایت از خیز روحانیون برای ورود به سیاست دارد اعتراض می کنند؛ برآشفتند از آنچه پشت کردن به سخنان امام و  ورود غیر منتظره روحانیت در انتخابات مجلس می نامند؛
اما به سرعت این پیغام به تمام طیف های سیاسی مخابره شد که خیالتان راحت باشد ؛ آنچه حلقه روحانیون این دو طیف کمر به همت آن گماشته اند، نه تنها کج روی نیست.بلکه اجرای خواسته جدید رهبر است.
 دلیل اورده شد که حساسیت امام خمینی " تنها" ورود نیافتن روحانیت به امور اجرایی مانند ریاست جمهوری بوده تا به حرمت ، لباس و سوابق تاريخي آن‎‎ها صدمهاي وارد نشود؛ صدمه؛ وازه ای که دولت موقتی ها خوب درکش می کنند؛"تنها" افرادی مانند بازرگان و دولت موقتی ها می دانند هزینه مدیر اجرایی بودن یعنی چه؛ اولین مدیران اجرایی یک دولت انقلابی؛  تجربه ای که نشان داد هر كس وارد کار اجرایی می شود نیامده در برابر هزاران تبری قرار می گیرد که نیازموده او را نابلد و ضد انقلاب تشخیص داده و به قطع ریشه اش فکر می کنند.هر چند همگان ان را ویژگی جدایی ناپذیر انقلاب دانستند و حتی رئیس دولت موقت هم ان را پذیرفت و بی اعتراض کنار رفت.
حضور روحانیت  " تا پیش از این هزینه بود" و " حال نعمت خدمت " ؛ این ها را آیت الله بهشتی می گوید لیدر حزب جمهوری ؛ برای اتمام حجت حزب جمهوری از امام نقل کرد که ایشان صراحتا به ما گفته  روحانيان بروند داخل مجلس و سنگرها را بگيرند. چون مجلس تنها سنگري است كه ميشود در آن قانونگذاري كرد و روحانیت در انقلاب باید ناظر باشد نه مجری.
مجلس و دولت ؛ معمم و غیر معمم
بدین ترتیب اگر 5 بهمن 58 اقبال " عمومی " در کنار منع روحانیت از ورود به کاری پردردسر، سبب شد تا بنی صدر دومین لباس شخصی باشد که سکان کشتی ای را در دست بگیرد که هر لحظه احتمال سوراخ شدنش می رفت اما درهمان روزها کمی آن سوتر در میدان سیاست ایران،در اتاق ساده حزب جمهوری ، روحانیون تازه کاری دور هم جمع شدند تا اولین مشق های کهنه کار سیاست شدن را تمرین کنند.
جلسه های فشرده حزب جمهوری اسلامی ؛حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، دکتر باهنر، ایت الله بهشتی ، ایت الله خامنه ای تا غیر معمم هایی مانند حسن آیت ؛مشورت می کنند که " چه باید کرد" تا روحانیت و در صدر ان حزب جمهوری اسلامی از" نخستین آزمون " خود موفق بیرون بیاید.آن هم  با وجود طیف های رنگارنگی از افراد مختلف که همگی هم مورد اقبال مردم هستند .
همان گروهی که بعدها در تاریخ سیاسی ایران طیف راست نام گرفت در همین روزها آزمون به تفاهم رسیدنش را پس داد  و تجربه کرد " اولین " شورای هماهنگی را ؛ فهرست 30 نفرهاي  بیرون می اید از افراد مورد تأييد .
به سرعت زنگ خطرهای حزب جمهوری نواخته شد که رقیبان سرسختی بیرون از دیوارهای حزب قد علم کردند که گرچه با ما نیستند اما اقبال عمومی دارند و این یعنی شکست در راه هنوز نرفته .
تسامح  و تساهل .عقلای قوم می گویند باید پوست اندازی کرد حتی شده ظاهری؛ به مصلحت گشوده می شود درهای "حزب جمهوری " به روی "غیر خودی" ها . شعار می دهند" تمام اقشار را زير پوشش داریم" دانشجو،كارگر و دانشآموز؛ لیست تغییر کرد؛ بعضي ها حتی عضو حزب هم نبودند اما چون محبوب بودند، وارد لیست می شوند؛ قرار شد تمام اعضای حزب تن دهند به این تصمیم و بیرون ماندن خودی های حزبی ؛ اینجا هدف پیروزی است ؛ کوچک ترها بیرون می مانند تا بزرگ ترها با دوستان رقیب یک لیست شوند؛
10 نفر از آن 30 نفر لیست حزب  اصلا عضو حزب جمهوري نبودند. اما انتخابی که قرار است در ان مردم تصمیم گیر باشند به این راحتی نسخه اش پیچیده نمی شد؛ این بار تشکیلاتی که بعدا شکل انسجام یافته اش جامعه روحانیت مبارز شد هم جداگانه لیست 30 نفره داد. خودی در رقابت با خودی از نگاه ان ها که اینده نگر بودند یعنی باز کردن میدان برای نهضت آزادی و جبهه ملی و گروهی که خود را حامیان بنی صدر می نامیدند.
باز هم شبانه آن هم در حالی که تنها دو روز به انتخابات مجلس باقی مانده بود، لیست تغییر کرد تا روسای حزب نشان دهند برای شکست رقیب به هر نرمشی تن می دهند؛  به ليست مشترك رسيدند. همان شب اين فهرست را به روزنامه جمهوري اسلامي ارگان حزب دادند؛ باز هم حزب جمهوری هم دوستان و هم رقبایش را غافلگیر کرد. نامش را گذاشتند «ائتلاف بزرگ»؛ تیتر یک رسانه؛  همه متعجب شدند نیمی از خط خوردگان هر دو تشکیلات مکدر شدند و رفتند تا به جمع رقبا بپیوندند. برخی روحیه انقلابی شان را ملاک رقرار دادند و گفتند برای خدمت آمده بودند و کنار کشیدند.اعضای حزب راضی اند و معتقد که با کمترین هزینه و حاشیه اولین کار سیاسی _ حزبی انقلابیون جوان جواب داد؛
همان طور که انتظار می رفت بسیار بیشتر از 10  میلیون و ۷۵۳ هزار و ۷۵۲ رایی که به صندوق بنی صدر ریخته شد، به استقبال میراث مشروطه خواهی آمد؛
بهارستان؛خرداد 59 ؛نخستین " نماینده های" انتخابی جلوس می کنند بر  بر آنچه جایگاه "سناتورهای انتصابی" می  نامیدند؛. ، آنچه در قاب دوربین ها ثبت می شود اکثریت روحانیت است در کنار اقلیت لباس شخصی.
اسلامی به جای ملی
در روزهایی که تب اسلامی شدن همه چیز را فراگرفته بود، شاید زیاد هم دور از انتظار نبود که در جلسه دوم مجلس که هنوز نه اعتبارنامه ای تصویب شده بود و نه ایین نامه داخلی ، اولین تذکر مجلس شورای ملی را صادق خلخالی بدهد؛ آن هم با اعتراض به اینکه چرا مجلس به جای اسلامی بودن ، " ملی " خوانده می شود.
گرچه در آن روز این تذکر راه به جایی نبرد اما نماینده هایی که خدمت به مردم را زیر چنین نامی حرام می دانستند در جلسه 20 (30/4/59) اولین طرح دو فوریتی را برای تغییر نام مجلس به صحن آرودند.
گرچه در قانون اساسی واژه " ملی " به کار رفته بود اما بودند نماینده هایی که اصرار داشتند که حکومت اسلامی است و مجلسش هم باید اسلامی خوانده شود. هیچ کس مخالف نبود به جز "سحابی"؛پرسید چون قبلا مجلس شورای ملی و متعلق به رژیم طاغوت بود می‌خواهید نام آن را تغییر دهید؟ گفت این كار را نكنید. برای اینكه این مجلس دو محتوا دارد. یكی اینكه مجلس شورا است چون نهاد مشورت است و دوم اینكه ملی و منتخب مردم . توضیح داد اگر شما این مجلس را تبدیل به مجلس شورای اسلامی كنید می‌بینم روزی را كه در نهایت به فردایی می‌رسید كه لوایحی در آن تصویب می‌كنید كه خود شما‌ها به نام اسلام ناراحت می‌شوید. 
جنجالی شد؛ راننده‌ها و محافظین نمایندگان دیگر هم حتی سحابی را تهدید به مرگ می کردند؛ میگفتند امریکایی است؛ انگ می زدند چون از واژه ملی دفاع کرده باید طناب دار به گردنش انداخت؛ می گفتند خوش رقصی کرده برای ارباب امریکایی؛
نهضتی ها و جبهه ملی ها سکوت می کردند در برابر تهدیدها؛ از زدن کراوات گرفته تا زدن سازی مخالف با اکثریت هر روز بهانه جدالی تازه بود برای این اقلیت مجلس اول؛ کار به هل دادن و بیرون کردن از تریبون نطق می کشید؛
 کمتر ماهی بود که در مجلس نطق نشود و این وازه به کار نرود؛ " غیر خط امامی" گروهک های ضد انقلاب و ....فرقی هم داشت یک روز بازرگان و چند وزیر دولت موقت که در مجلس اول بودند مخاطب این انگ ها می شدند و روزی دیگر نهضت آزادی و جبهه ملی و مجاهدینی ها ؛ محکوم بودند که از امریکا خط می گیرند؛ اینکه چرا مخالف اشغال سفارتند و کنگره های امریکایی مخفیانه با ان ها نامه رد و بدل می کتتد؛ مدرکی ارائه نمی شد و هر بار مجلس را به تشنج می کشاند این دست ادعا و توهین ها و به قول این طرف حقایق مگو؛
حتی در مورد آزادی گروگان های سفارت هم این گروه محکوم بودند به داشتن راه جدا؛ آزادی گروگان های امریکایی و ختم قائله سفارت امریکا در تهران در۳۰ دی هم  بازتاب های متناقضی در مجلس داشت. هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس دوم نطق کرد و گفت راه قدس از دروازه های این سفارت می گذرد. گفت مردم ریاضت کنند و کسی نگران نیست که این اشغال سفارت هم ایران را تحت فشار اقتصادی گذاشت و هم کارتر را محبوب تر کرد؛ انگشت اشاره به سمت نهضت ازادی و مخالفان گروگان گیری گرفت؛ گفت پیش بینی می کند گروهک هایی که مخالف اشغال بودند و فکر می کردند جنگ عراق هزینه این کار است امروز که ماچرا خاتمه یافته حتما می گویند اگر ما بودیم جور دیگر ماجرا را تمام می کردیم که نفع بیشتری ببریم؛ گفت باید مراقب این گروه های مخالف اشغال و سازهای ناکوکشان بود.

طالع نامبارک نخست وزیر
گروهی از نمایندگانی که 19 مرداد 59 قدم به صحن علنی مجلس گذاشتند به قول خودشان حسابی از دست بنی صدر شاکی بودند؛ می گفتند رئیس جمهور 18 ساعت پیش از آنکه نامه معرفی نخست وزیرش در مجلس خوانده شود،چرا  به صدا و سیما نامه داده و گفته نخست وزیر پیشنهادی اش محمد علی رجایی است ؛ مخالفانی مانند محلاتی می گفتند اگر ما نماینده ملتیم پس چرا اززبان مردم کوچه خیابان باید با خبر شویم که نخست وزیر جناب بنی صدر چه کسی است ؛ می گفتند مردم از ما می پرسند شما چه نماینده ای هستید که همزمان با مردم از چنین مسئله مهمی با خبر می شوید ؛ یآن طرفی ها هم جواب می دادند رجایی مگر نخست وزیر تحمیلی مجلس بر رئیس جمهور نیست ؟پس چرا می گویید بی خبریم؟
اقلیت مجلس که عموما نهضتی ها بودند و حامیان بنی صدر افشا کردند  نامه 2 بعداظهر دست هیات رئیسه مجلس رسیده و اصلا همین الویری از طرف هیات رئیسه نامه را برای صدا و سیما خوانده و انصاف نیست کاری را که به دستور هاشمی رفسنجانی رسانه ای شده ، به گردن بنی صدر انداخته شود.
 متن نامه بنی صدر چند بار خوانده می شود؛ گفته " با استناد به شور هیات منتخب و تمایلی که از سوی آن مجلس اظهار شده محمد علی رجایی به عنوان نخست وزیر معرفی می شود از خداوند برای نمایندگان و ایشان درخواست توفیق می کنیم.رئیس جمهور ابولحسن بنی صدر "؛
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس با ساز مخالفان موافق بود ؛ گفت صورت مسئله را باید عوض کرد؛ می گفت اصلا باید حواسشان به متن نامه  بنی صدر باشد ؛بررسی کنیم ببینیم به مجلسی ها توهین شده؟ می گوید صدای نماینده ها را همه نمی شنوند و خودش از پشت تریبون تکرار می کند :"آقایان  یکی از نماینده ها فریاد می زند که بنی صدر بالای نامه اش بسمه تعالی نمی نویسد؟"؛ توضیح داده می شود نامه با سربرگ ریاست جمهوری است و بسمه تعالی چاپی است نه خطی ؛ برخی ها سری به نشانه تاسف برای بنی صدرتکان می دهند و برخی لب می گزند به خاطر بهانه گیری های دوستانشان؛
صفری نماینده به هاشمی رفسنجانی یاداوری می کند وظیفه رئیس مجلس فقط خواندن نامه است و قانون نگفته که روی آن بحثی کنند؛ اما هاشمی رفسنجانی مصر است "با کیفیت نامه بنی صدر" مشکل دارند.
تذکرها شروع می شود؛ می گویند بنی صدر از فرستادن چنین متنی منظور داشته و می خواسته به مردم بگوید نخست وزیری رجایی برایش تحمیلی است ؛ حتی رشیدیان یکی از نماینده ها به استحضار دوستانش می رساند که شب قبل بنی صدر طاقتش به سر امده و در مسجد الجواد به تهرانی ها گفته رجایی را به من تحمیل می کنند ومردم علیه رجایی و مجلس شعار دادند؛ همین سخنان کافی بود تا بر انبار خشم مجلسی ها جرقه نهایی خورده شود؛
ماجرا از این قرار بود که مجلس یک هیات تفاهم تدارک دیده بود تا اگر با بنی صدر مشکلی هست پشت پرده او را راضی کنند و حالا به قول خودشان بنی صدر این تشت اختلاف را نداخته بود و همه فهمیده بودند که اختلاف بوده و در نهایت این بنی صدر بوده که در برابر حزب جمهوری و خواست آن ها کوتاه امده؛ می گفتند مردم می گویند مجلس نخست وزیر تحمیل می کند؛ به قول انصاری " بدجور کلاهی " سر مجلس رفت!چون مردم با بنی صدرند و مجلسی ها در برابر افکار عمومی به انزوا می روند.
همه تذکرها یک بیت مشترک داشت " اگر رجایی از عهده اداره کشور بر نیاید همه شکست ها سر گردن مجلس می افتد"خیلی ها کنار کشیدند؛ علم الهدی گفت حالا که این طور است من به رجایی رای نمی دهم و خیلی ها هم گفتند احسنت .میلانی هم تیر آخر را زد و به نماینده ها گفت روزنامه انقلاب اسلامی که منتسب به بنی صدر است به صراحت به ملت پیغام داده رجایی " نخست وزیر مجلس است نه نخست وزیر رئیس جمهور". در حالی که خیلی ها دنبال این بودند که رای بگیرند رئیس جمهور حق ارسال نامه ای با چنین لحنی را دارد یا نه ، لاهوتی به دفاع از بنی صدر برخواست و از هاشمی رفسنجانی پرسید که به چه دلیل به رئیس جمهور این اجازه را نمی دهند که آزادانه فردی راکه برای نخست وزیری صلاح می داند معرفی کند.؟ همهمه مجلس؛ عصبانیت مهره های اصلی حزب جمهوری؛حججی عصبانی می شود و درخواست استیضاح نماینده های حامی بنی صدر را می کند؛ کیانوش به دفاع از لاهوتی از حججی و هاشمی رفسنجانی می پرسد که مگر قرارشان را یادشان رفته که نماینده ملت هستند و در اظهار نظر آزاد؟ دعوا باز بالا می گیرد که یعنی بنی صدر حق ندارد در نوشتن متن نامه اش هم ازاد باشد و حالا مجلس به این ایراد می گیرد که چرا متن نامه این گونه است و از روی اکراه و ....
بعضی دیگر هم گلایه می کردند چرا بحث های خاله زنکی؛ اینکه چرا بنی صدر نوشته خدا شما و رجایی  را توفیق دهد؛ توهین است؛ چرا بسمه نعالی خطی نیست و ... حتی کار به جایی رسید که کار به رای گیری بر سر این رسید که این نامه را که لحنش توهین امیز است قبول کنند یا نه ؟ کوتاه می آیند؛ نامه را سرانجام می پذیرند؛ نخست وزیری که خودشان به بنی صدر پیشنهاد کردند را به رای می گذارند و سرانجام رجایی با 153 موافق و 24 مخالف و 19 ممتنع می رود تا دولتی را بچیند که از همین ابتدا بنی صدر نارضایتی اش را از چنین تحمیلی بیان کرده ؛
کابینه ناتمام
تصور می شد نخست وزیری که مورد تایید مجلس است برای معرفی وزرایش زیاد به دردسر نخورد؛ 6 نفر برای وزارت امور خارجه معرفی می شوند و مجلس اولی ها به این استناد که از امام استعلام کردند و امام نظرشان منفی است همه را رد می کنند؛ رجایی می آید و در مجلسی توضیح می دهد نظر امام در مورد یکی منفی نبوده؛وزیر بازرگانی، آموزش و اقتصاد هم به همین ترتیب؛ محمد حسين ميرمحمد صادقي وزير كار، ابراهيم احدي وزير دادگستري ؛ مخالفان می گفتند مگر تنها قرار است به بیوگرافی فرد پیشنهادی رای بدهند؛ و چرا وزرا که هیچ ،کل کابینه، نه برنامه ای اورده و نه شرح حالی از اینکه تک تک چه می خواهند بکنند؟(14/8/59)وزیر کار متهم می شود که چرا قبل از حبس ابدش در رزیم پهلوی عضو حزب ملل بوده؛ وزیر کار که خواهرزاده شجونی نمانیده در می آید و ...؛  کابیته همیشه ناتمام است ؛ اما رجایی بارها و بارها به مجلس فراخوانده می شود؛ یکی می پرسد چرا اداره اموزش و پروش شهر ما تعطیل شده ؟پاکسازی های دولت رجایی در اداره و ها و تعطیل شدن بسیاری از اداره ها و سرگردانی کارمندان و مردم صدای نماینده ها حتی مدافعانش را هم در آورده است؛6 اسفند 59 است و هنوز رجایی نتوانسته کابینه اش را کامل کند؛صفاتی دزفولی می گوید ناقص ماندن کابینه یعنی توهین به مجلس و قانون اساسی؛ می گوید به دلیل تكميل نشدن كابينه ومعرفي نكردن كانداهايي براي تصدي وازرتخانه ها ي امورخارجه وبازرگاني واقتصادي ودارايي اعتصاب غذای تر می کند؛ تهدید می کند در مجلس تحصن سه روزه می کند و ... برخی از نماینده ها طرحی دو فوریتی می اورند تا اگر تصویب شود وزارت خانه های بی وزیر را از این پس نخست وزیر بچرخاند و سرپرستشان شود؛9 اسفند بنی صدر  اطلاعیه می دهد و می گوید بازهم نماینده های مجلس دارند در کارش دخالت می کنند؛ می گوید با رجایی برای انتخاب سه وزیر کلیدی اختلاف نظر دارد و مجلس حق ندارد به رجایی بگوید حالا که بنی صدر با وزرای پیشنهادی ات مخالف است بیا خودت سرپرست وزارت خانه ها شو؛ بنی صدر در اطلاعیه اش خبر می دهد می خواهد با رجایی پیش امام برود تا مشکل حل شود؛رهامی در مجلس می گوید حالا که کار به وساطت امام کشیده بهتر است طرح یک هفته مسکوت بماند شاید قائله بخوابد؛ هر چند پیشنهادهای دیگری هم برای مسکوت ماندن بود مانند پیشنهاد معین فر که بسیار متفاوت از پیشنهاد رهامی بود؛ اما در نهایت پیشنهاد رهامی تصویب شد و مجلس منتظر ماند؛12 اسفند دوباره مجلس به جنجال کشیده شد؛ طبق رسم همیشگی ستون کارنامه بنی صدر شب قبل در روزنامه انقلاب منتشر شده بود و مخالفانش در مجلس نامه ای تهیه کرده بودند و می خواستند جواب رئیس جمهور را در صحن علنی بدهند؛ هاشمی رفسنجانی واسطه شد که دیروز پیش امام بوده و ایشان گفتند با هم نزاع نکنید؛ هر قدر برخی اصرار به دفاع از حرمتشان داشتند، رئیس مجلس اصرار بر پایان مناقشه؛19 اسفندبه مهلتی که به بنی صدر و رجایی داده بودند پایان دادند و نخست وزیر را رسما مسئول وزارت خانه های بی وزیر کردند؛ یک روز بعد سرانجام نمازی وزیر اقتصاد و کاظم پور به عنوان وزیر بازرگانی پیشنهاد شدندو  رای آوردند. رایی هایی که دو طرف راضی نبودند و می گفتند از سر اجبار است
از جنگ خار جی تا جنگ داخلی
جنگ که شروع شد هر روز به قول حزب جمهوری بنی صدر در جبهه ها دسته گلی می افرید که ملات نطق مخالفان جور می شد. همه از ستون پنجم می گفتند تعارف نبود ابان 59 کم نبودند نمایند ه هایی که به صراحت رئیس جمهور را متهم می کردند به نرساندن سلاح به صف مقدم؛ بنی صدر بارها به مجلس امد و هر بار توضیح داد که به همراه رجایی به خط مقدم رفته و همه چیز رو به راه است و همه چیز شایعه است ؛ هم سلاح است و هم سایر امکانات؛ اما این توضیح ها کارساز نبود و هر روز نماینده ای بود که نطق کند و از جبهه ها و کارشکنی ها بگوید؛ برخی از نماینده ها هم جریانی را شروع کرده و رقبای حزب جمهوری را متهم می کردند به خالی کردن دل مردم ؛ می گفتند این ها ضد انقلابی هستند و می روند صف بنزین راه می اندازند یا جلوی خوار و بار فروشی ها صف نی کشند تا مردم بترسند و شایعه شود قحطی در راه است و در صف ها هم هر شایعه ای راه می ندازند؛ از بنی صدر می خواستند دادگاه جنگ تشکیل دهد و ایراد می گرفتند که چرا خائنان را شناسایی و محاکمه نمی کند؟ معادیخواه (13/8/59)نطق می کند و می گوید روزنامه انقلاب اسلامی یعنی همان روزنامه بنی صدر خط آمريكا را تعقيب ميكنند؛پشت سر هم از  این می نویسد که باید ارتش  روي تكنيك و تخصص زياد تكيه کند ؛حال انکه این نماینده فریاد می زد که باید ارتش پاکسازی شود ؛ روزنامه بنی صدر امریکایی است و ...
اسفند 59؛ باز مخالفان بنی صدر پشت هم اعتراض می کنند که رفت و امدهایی مانند ماجرای پالمه چرا می شود و این که بنی صدر فکر صلح با عراق دارد؛ هاشمی رفسنجانی تگذیب می کند و می گوید خودش در جریان مذاکرات شورای عالی دفاع بود, ایت الله خامنه ای هم سخنگوی شوراست و هر دو شاهندند که حرف بنی صدر حرف ان ها و حرف شوراست؛ صلحی در کار نیست؛ با این حال بسیاری اصرار دارند که صلح کفر است و مراقب خیانت کاران باشند؛
ماجرای اصل 90
بهمن 59 روزهایی که به قول نماینده ها نه دیوان عدالت اداری در کشور بود و نه سازمان بازرسی برخی از نماینده ها پیشنهاد کردند اجازه مكاتبه و تحقیق مستقیم به كمیسیون اصل ۹۰ با دستگاههای مختلف دولتی جهت رسیدگی به شكایات مردم داده شود؛ طرحی که می گفت از فردایش کمیسوین اصل 90 بر اساس هر شکایتی که مردم کردند راه بیفتد و برود با آن اداره مکاتبه کند؛ خیلی ها تعبیرش کردند به چوب بالای سر دولت؛ برخی گفتند حق مجلس است نظارت؛ طبق معمول هوادارن بنی صدر مخالف بودند و حزب جمهوری سردمدار موافقان؛معادیخواه نماینده ای بود که هشدار داد دوباره نامه نوشتن مردم راه می افتد و یادشان باشد تا همین چند ماه پیش دفتر امام پر بود از نامه هایی که به آن ها رسیدگی نمی شد و اگر اصل 90 هم به این سرتوشت دچار شود مردم ارام ارام سرخورده می شوند از شعارهای انقلاب ؛ گفت  بهتر است توقع مردم را بالا نبرد؛ موافقان چنته شان پرتر بود و تصویب شد تا اصل 90 ها به مردم پیغام دهند هر کس از دست این دولت و مدیرانش ناراضی است و شکایتی دارد درهای تظلم خواهی مجلس اول به رویش باز است
هر کی با مجلس درافتد...
غائله 14 اسفند از سوي حاميان رئيس جمهور و بعد هم ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ و  برکناری ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح و بعد از ان ۲۵ خرداد و اعلام ارتداد اعضای جبهه ملی توسط امام ؛ همگی زمینه ای شد برای آنچه مجلس ایران در سی سال گذشته یک بار تجربه اش کرد؛ طرح عدم کفایت رئیس جمهور؛
"صبرمان تمام شد؛ بنی صدر بی کفایت است " طرحی که به اعتقاد بسیاری از ناظرین سیاسی ان دوران در دفتر حزب جمهوری کلید خورد؛ابتدا ایین نامه ای را تصویب کردند که در ان بتوان به عدم کفایت رئیس جمهور پرداخت ؛ 26 خرداد دو فوریت طرح عدم کفایت مطرح شد و 31 خرداد این طرح به رای گذاشته شد و اولین رئیس جمهور خلع شد.روز رای گیری نهایی برای عدم کفایت بنی صدر معصومی نماینده شاهرود در مجلس استارت را زد و نطق پیش از دستور کرد و گفت مغرضانه يا ساده انديشي است كه اختلاف بني صدر با نظام را محدود به اختلاف ايشان با سران حزب جمهوري يا شخص بهشتي بدانيم ؛ گفت  او با ضد انقلاب ها دستش در یک کاسه است؛
مخالفان لیست می کنند آنچه بدی های بنی صدر می نامند؛ بنی صدر چرا گفته  برخی از قوانین مصوب مجلس را قبول ندارد؟چرا بنی صدر در مورد مصوبات مجلس بارها در مقام شوراي نگهبان قرار گرفته و نظر ميدهد كه فلان قانون مخالف قانون اساسي و فلان قانون مخالف نيست؟
در ان دوران شنیدن این حرف ها از زبان رئیس جمهور خیلی عجیب است و کسی عادت نکرده به شنیدن و توجه نکردن به این دست از سخنان؛می گویند همین ها کافی است برای  برکناری یک رئیسجمهور؛  مثلا در مورد طرح قانوني صدا و سيما در كارنامه شنبه 8 آذر ادعا ميكند كه مجلس بايد طرح قانوني صدا وسيما را به ترتيبي كه مورد نظر ايشان است اصلاح نمايد.
یک موافق عدم کفایت رئیس جمهور این طور می گوید:".. هدف از طرح مساله رفراندم انحلال مجلس بوده است ، توطئه آقاي بني صدر با همكاري جبهه ملي ، مجاهدين خلق و نهضت آزادي، جريان 14 اسفند را به منظور بي‌حيثيت كردن سپاه و جهاد و دولت و مجلس فراهم مينمايد.... ؛ سئوال ها لیست می شود و بنی صدر نیامده تا از خودش دفاع کند و بگوید چرا  در روزنامه انقلاب اسلامي شماره 503 ميگويد: ”راديو تلويزيون ، دولت و قوه قضائيه تباني كرده اند”
چرا در مصاحبه اي كه روزنامه انقلاب شماره 492 از وي نقل نموده ميگويد ” من ميخواهم مردم را آماده كنم كه يك عمل جراحي بزرگ صورت بگيرد” يعني مجلس حذف شود..." سئوال  پشت سئوال ؛  چرا 23 اسفند 59 ميگويد: ”در جمهوري اسلامي ، تهمت، افترا و نسبت دروغ و پرونده سازي وجود دارد”
می گویند بنی صدر در كارنامه 22 دي 59 ميگويد: ”بهر حال اين كارها سقوط اخلاقي و معنوي جمهوري است” و سپس بار ديگر از كارنامه هاي خود ميگويد: ”اين انقلاب به جاهليت بازگشته و جاهليت دارد به طرف خلافت اموي ميرودواين محتاج قيام است”.
می گویند وقتی دید از پس مجلس بر نمی اید و نماینده ها تسليم خواست او نمی شود  مرحله سوم دوران رياست جمهورياش را شروع کرد؛ تعریف مرحله سوم کارشکنی هم نامه  17 شهريورش بود به امام؛  در نامه اي به امام تقاضاي انحلال سپاه و جهاد را مينمايد.."
می خواست نخست وزیر ما را براندازد اما ...
اما ارام ارام پرده از دلایل دیگر صف کشی مجلس در مقابل بنی صدر می افتد ؛ مخالفان در نطق هایشان ارام ارام دلیل این میزان ناراحتی از بنی صدر را مطرح می کنند؛ نماینده ای می گوید " در سخنرانيها و مقالات خود دائما به دولت قانوني(کابینه رجایی) حمله ميكند و با ايجاد جو در مجلس بويسيله يارانشان ودر خارج از مجلس بوسيله عناصر ضدانقلابي كوشش ميكنند تا مقدمات سقوط دولت قانوني را فراهم كنند و در دفتر ايشان نيز طرح تشكيل دولت غيرقانوني تهيه ميشود و مطابق اسنادي كه در دست دادستاني كل است، با افرادي كه جهت وزارت و تشكيل كابينه آينده ملاقات ميگردد؛ می گوید نیتش تضعيف و انحلال مجلس است ؛ هم خودش کمر بسته و هم طرفدارانش؛ نماینده ای نطق می کند و می گوید بنی صدردر كارنامه 28 آبان مجلس را متهم به تفتين مينمايد . و همچنين در مصاحبه اي با ”هفته نامه زايت” در 27 فروردين ميگويد: ”مجلس از اكثريتي از ابلهان تشكيل شده است..."
اسناد جاسوسی یا عدم دشمنی؟
نوبت به موسوی خوئینی می رسد؛کجلسی ها هیجان زده اند از شنیدن حرف هایش ؛ او از اسنادی می گوید که به قول خودش از بازجویی از آهرن وراترفورد،نماینده سیا در تهران به دست امده ؛ اسنادی که می گفت بنی صدر در فرانسه و تهران با ان ها بارها دیدار داشته و به ان ها اطمینان خاطر داده، که همان قدر که او به خمینی نیاز دارد خمینی هم به بنی صدر نیاز دارد.البته توضیح داد که هيچيك از اين مطالب دلالت بر اینکه بني صدر جاسوس است. ندارد، و نه اينكه قرار همكاري با آمريكا گذاشته باشد، ولي "... شما ببينيد يك فردي است كه آمريكا در او طمع كرده است...."؛  قرار شد اسنادش را به مطبوعات بدهد.
گفت اصلا بچه های بسیجی کنابش می کند؛ هاشمی رفسنجانی هم نطق کرد.گفت عدم كفايت سياسي رئيس جمهور خود بهترين گواه عيني عدم كفايت رئيس جمهور است. گفت امام به بنی صدر گفته كه از جرايم شما اينست كه ”شما با اين گروهكهاي ضداسلام و ضدانقلاب رابطه داريد".. ايشان گفت‌ ”نه من چه رابطه اي دارم” امام گفت ”شما اينها را مسلح كرديد” امام لرزيد و اين جمله را گفت. بعد ايشان جواب داد كه ”خوب من اسلحه دادم كه خودشان را حفظ كنند، جانشان در خطر بود” امام گفت ”به درك كه جانشان درخطر باشد، به جهنم كه درخطر باشد، شما ميخواهيد چه كسي را حفظ كنيد در حكومت اسلامي، با اسلحه كي...." هاشمی از نماینده ها خواست که یادشان باشد که روزهاي قبل از انتخابات رياست جمهوري  بني صدر جمله اي گفت :".. بنظر من تنها كسي كه (غير از خودشان) در ميان مردم راي دارد، آقاي مسعود رجوي است.." هاشمی به درگیری های خیابانی 30 خرداد معترض بود و می گفت مقصر درگیری بین طرفداران بنی صدر و مردم، همین مجاهدین هستند.آن ها را محارب نامید و از حزب اللهی های کشور خواست به ان ها رحم نکنند.از نماینده ها خواست به اسم آزادی از این محاربان دفاع نکنند؛ می گفت بنی صدر می خواهد مردم را به خیابان بیاورد و ..
نماینده های حزب جمهوری می گفتند بنی صدر می خواهد سیاه نمایی کرده و مردم را نا امید کند. روزنامه انقلاب بنی صدر توقیف شده، از فرماندهی کل قوا عزل شده و تصویب طرح عدم کفایت تیر آخر است برای حذف وی ؛
هادی غفاری هم سنگ اخر را زد و گفت دیشب یک بنز گرفتند که سر نشین هایش زن بنی صدر بوده و برادر زنش؛ همسر آقای غضنفری و ... 300 سکه دو تومانی داشتند برای تماس با شهرستان ها و حالا در اوین هستند. غفاری از نماینده ها خواست بروند کمیته فاسطین و ببینند طرفداران بنی صدر شب گذشته چه اشوبی در شهر ایجاد کردند.رشیدیان هم موافق بود و گفت او را برکنار کمید چون به ولایت فقیه می گوید استبداد فقیه؛ موضوع حصر ابادان را مطرح کردند و اینکه بنی صدر چقدر در شکست حصر تعلل کرده؛ گفتند چرا بنی صدر به امام نامه محرمانه نوشته و گفته".. سپاه وجهاد و نهادهاي انقلابي تشكيل ميدهند و بعد به يك رئيس جمهوري ميگويند بيا و حكومت كن؟..."حجتی کرمانی به قول خودش شهامت به خرج داد و گفت مخالف صحبت می کند. بعد توضیح داد به بنی صدر نامه نوشته و گفته بود که مانند حر باشد و به راه مردم برگردد. گفت که با همین احمد توکلی وقتی زندان بودند گریه می کردند که چرا امثال هاشمی و طالقانی دارند با این منحطط ها در کنار هم برای انقلاب تلاش می کنند.او از تار یخ مبارزاتش گفت بدون انکه یک کلمه در مخالفت بنی صدر حرف بزند و در نهایت هم گفت پشیمان شده و دیگر مخالف نیست تا بدین ترتیب باز هم موافق ها حرف بزنند امامی کاشانی هم پشت تریبون موافق گفت که امید نداشته باشید بنی صدر به راه امام برگردد چون یک بار به او گفته "...کشور وضعش عوض نشده، همان زمان شاهنشاهي است، فقط زمان شاه روزي دوبار سرود شاهنشاهي ميخواندند امروز از صبح تا به شب سرود خميني ميخوانند..." صباغیان و نقوی قر ار بود مخالف باشند که نیامدندو روحانی هم مخالف بود.اما او هم شبیه حجتی کرمانی حرف زد؛ امد و گفت طرح عدم کفایت رئیس جمهور یعنی بگوییم یک فرد همه ویزگی های اسلامی و قانونی را برای رئیس جمهوری داشته باشد و حالا بییاییم و بحث کنیم عرضه سیاسی دارد یا نه اما بنی صدر اصلا ویژگی های یک مدیر ساده سیاسی در ایران را هم ندارد پس اصلا عزل شده هست و این بحث ها لازم نیست. آیت الله خامنه ای هم از اسنادی گفت که نشان می دهد بنی صدر گارد ریاست جمهوری برای خودش تشکیل داده و در تمام این مدت در  کاخ  های به جا مانده از زمان رژیم سابق زندگی می کند. گفتند که سند دارند بنی صدر بر خلاف سخترانی 14 اسفند فرستادگانش را برای مذاکره به خارج فرستاده و ....گفتند که بنی صدر  نظر سنجی کرده و مدعی است من 80 درصد بین مردم محبوبیت دارم و امام 53 درصد... در نهایت نماینده ای به نام بیانی صحبت کرد و از همکارانش پرسید این همه اسناد علیه بنی صدر دارید در حالی که امام بنی صدر را برای ریاست جمهوری تایید کرد و بعد هم گفت بر خلاف گفته های سایر نمایندگان امام هنوز بنی صدر را رد نکرده و نگفته او کفایت ندارد. گفت امام همه چیز ر ا به مجلس سپرده و زمان پیامبر هم حضرت رسول در نظر مشورتی رایشان تنها یکی بوده و گاه نظر سایر اصحاب نهایی می شده ؛ همه نماینده ها هو کردند تنها مدافع بنی صدر را؛...مجتهد شبستری و رحمانی هم قرار بود مخالف طرح عدم کفایت رئیس جمهور حرف بزنند اما گفتند پشیمان شدند.
 در نهایت از میان 190 نماینده 177 نفر به عدم کفایت بنی صدر در شرایطی رای دادند که وی برای دفاع از خودش در مجلس حاضر نشده بود.

مجلس رقیب همیشگی وزارت امور خارجه
به روایت مشروح مذاکرات مجلس تا طرح ها و تذکرها، مجلس اولی ها علاقه عجیبی به نظارت بر وزارت امور خارجه داشتند. فرقی نداشت دولت بنی صدر باشد یا رجایی ؛ دیپلمات ها می گفتند کار نماینده ها دخالت است و آن ها جواب می دادند در بین شما جاسوس و ضد انقلاب زیاد است و ما از سر دلسوزی می خواهیم پاکسازی کنیم؛ محدوده به اصطلاح پاک سازی هم وسیع بود ؛ از سفارت خانه ها تا معاونین وزیر ؛ کمتر ماهی بود که طرحی در مجلس نوک پیکانش وزارت ارتباط با خارجی ها نباشد؛ " عطش "دیپلمات " بودن ان قدر دائمی بود که یک روز تصمیم می گرفتند هیات تشکیل دهند و به بیش از 100 سفارتخانه ایران در سایر کشورها بفرستند تا بفهمند سفرا دلشان با حکومت است یا جاسوسند و ...
حتی وقتی نهیب می خوردند که امام خودش چنین هیاتی فرستاده و نیاز مجدد نیست منتظری در دفاع از هیات مجلس می گفت : "از طرف امام آن آقاي احسان بخش و آقاي سراج موسوي  دوسه هفته اي هم در هند و پاكستان و بنگلادش تحقيقاتي كردند و برگشتند ...گزارشات اينها حتي در جرايد هم پخش نشد كه ما بفهميم ..چه افراد ضد انقلابي به فعاليت هاي خودشان در سفارتخانه ها و همچنين در وزارت خارجه كنوني ادامه ميدهند.. اوالا وقتيكه امام مرتب سخنراني ميكنند از آنطرف خود امام هم هياتي را اعزام داشتند عملا نتيجه بخش نبوده است يعني برگشتند اينجا بدون هيچ نتيجه اي كه ما مي بينيم .... در مورد اين افرادي كه در پاريس فعاليتهاي انقلابي كرده اند لازم به يادآوري است كه.."
این حرف ها بهانه ای می شد تا باز درگیری های لفظی در مجلس شروع شود...پاریسی های نماینده در مقام پاسخ بر می آمدند و ....
حرف حسابشان این بود که بسیاری از کشور ها دارند نقشه براندازی دولت نوپای انقلابی را می کشند و هر روز منابع آگاه به ان ها خبر می دهند که فلان سفیر و فلان معاون وزیر هم دستش با خارجی ها در یک کاسه است...ملغمه ای از اتهام و بدبینی که هر از چندگاهی مجلس ودیپلمات های فرنگ رفته را رو به روی هم قرار می داد.
پرچم سفید برای رئیس جمهور خودی
پس از وقایع ۷ تیر ۱۳۶۰ و بمب گذاری  دفتر حزب جمهوری و شهادت  محمد بهشتی و عده زیادی از اعضای حزب ، مجلس اول به تدریج آماده انتخابات ریاست جمهوری جدید می شد. سرانجام رجایی که پیش از این مجلس اول از نخست وزیری وی حمایت کرده بود، با ۱۲ میلیون و ۷۷۰ هزار و ۵۰ رای رئیس جمهور شد و در ۱۳ مرداد ۱۳۶۰ محمدجواد باهنر را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. کابینه ای که با شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر در انفجاری در ساختمان نخست وزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰تشکیل نشده منحل شد و آیت الله مهدوی کنی مأمور تشکیل دولت موقت و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شد. تا اینکه  در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ آیت الله خامنه‌ای با ۱۵ میلیون  رای رئیس جمهور شد و اخرین روزمهرماه مجلس به نخست وزیری ولایتی رای نداد و رئیس جمهور آیت الهه خامنه ای پس از مذاکرات با مجلس در نهایت پذیرفتند میرحسین موسوی را به مجلس معرفی کنند ؛ ولایتی رای نیاورده بود و مطمئن بودند میرسلیم هم رای نمی اورد؛  5 آبان ۱۳۶۰ میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با 115 رای، نخست وزیر؛
پنجشنبه 7 آبان؛ فردای روز رای اعتماد مجلس به میر حسین، جلسه ای در دفتر ریاست جمهوری میان سران قوا و نخست وزیر ؛ قرار می شود همان کابینه شهید باهنر با حداقل تغییر معرفی شود. 9 آبان ؛ یک هفته با عاشورا؛ مصرف برنج در کشور بالا می رود؛  جلسه ای در  دفتر ریاست جمهوری با حضور رئیس جمهور، نخست وزیر، بهزاد نبوی  و حبیب الله عسکراولادی برای بحث درباره اختلافاتی که بین عسکراولادی و نبوی  درباره انحصاری کردن خرید و فروش برنج و سایر موارد تجارت پیش آمده بود؛ بهزاد نبوی اصرار دارد  دولت خریدار انحصاری برنج ازکشاورزان باشد.؛ وزیر بازرگانی عسگراولادی است و مخالف؛ دعوا به مجلس کشیده می شود؛  هاشمی رفسنجانی می گوید تصمیم خامی است، نه امکانات انبار و حمل و نقل و نه نیروی انسانی برای خرید و توزیع دارد  و نه فکری برای چندین هزار کاسبی که بیکار می شوند، کرده اند؛ عسکراولادی وزیر  بازرگانی مخالف است. آقای بهزاد به همین دلیل، نمی خواهد در کابینه شرکت کند ، ناراحت  است، فکرمی کند این بینش، مانع تحول در امر اصلاح تجارت و خلع ید سرمایه داران است. هاشمی در خاطرات فردای آن روز نیز می نویسد « تا ظهر چند لایحه را تصویب کردیم. قرار بود، نخست وزیر کابینه را معرفی کند، نامه ایشان نرسید . معلوم شد آقای بهزادنبوی، به همان دلیل اختلاف باآقای عسکراولادی حاضر نیست در کابینه  باشد. برای قانع کردن ایشان، تأخیرانداخته اند.
اولین استیضاح
اولین استیضاح در تاریخ مجلس اول ؛یکی از پر سر و صدا ترین استیضاح های وزرای میر حسین موسوی استضاح گنابادی وزیر مشکن در 11 آبان 61 بود. استیضاح کنندگان می گفتند گنابادی که از وزرای دوران رجایی است از اسفند سال قبل هیچ پاسخی در مورد وضعیت نامناسب خانه سازی در منطقه زلزله زده طبس نداشته؛ می گفتند خانه هایی که ساختند در برابر زلزله مقاوم نیست ؛ دعوا سر مسائل فنی بود؛ موافقان وزیر می گفتند این حرف ها بهانه است و اصلا چه کسی می تواند بگوید یک خانه در برابر زلزله مقاوم است یا ضعیف؛مخالفان وزیر می گفتند گرچه در زمان وزیر مسکن دولت بازرگان این خانه ها شروع به ساختشان شده  اما وزیر میر حسین موسوی باید پاسخ دهد که چرا خانه هایی را از پیمانکار تحویل گرفته که پی ندارد!گفتند هیات فنی از مجلس فرستاده اند به طبس و جای همکارانشان خالی "... وقتی که کلنگ به این شناژ می‌زدند همانجور شناژها می‌ریخت مثل اینکه از کلوخ است. از خشت خام است..." مخالفان لیست بلندبالایی تهیه کرده بودند که به قول گنابادی طبس بهانه طرح ان ها بود؛ از تخلفات مالی تا انچه مقاومت وزیر از واگذار کردن برخی امور به سپاه؛ گنابادی امد و گفت طوری علیهش برخی از نماینده ها حرف می زنند که شنونده ها فکر کی کنند این وزیری که چهار بار از همین مجلس برای کابینه های مختلف رای گرفته خائن است و باید تیربارانش کرد؛ او هم مجبور شد سند بیاورد که امام چطور از او تعریف کرده تا برگی خوب رو به روی مخالفان داشته باشد. از رئیس مجلس خواست جلسه غیر علنی تشکیل دهد تا خیلی حرف های مگو را بازگو کند و از خودش دفادع کند. با این حال با اصرار نمایندگان از ماجرای ساختمان های نیمه کاره اکباتان تا سهام کروپ و ...گفت و در نهایت از 182 رأی مجلس توانست با 101 رأی موافق و 75 رأی مخالف هم چنان وزیر بماند و اولین استیضاح در مجلس اول  برای طراحان آن ناکام بماند. استیضاحی که به استناد مشروح مذاکرات رنگ و بوی جناحی و سیاسی به معنایی که بعد آن شهرت یافت وجود نداشت.

باز داستان کابینه
چند روز بعد میر حسین موسوی برای تکمیل کابینه رفیق دوست را به عنوان وزیر سپاه پاسداران، خاتمی را به عنوان وزیر ارشاد اسلامی و اژه‌ای را به عنوان وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی معرفی کرد مجلسی ها در 18 ابان 60 به محسن رفیق دوست رای دادند تا به سپاه بیاید. محمد خاتمی را میر حسین موسوی معرفی کرد تا وزیر فرهنگ و ارشاد شود؛ یک مخالف گفت خاتمی سواد اسلامی کافی ندارد و نمی تواند با ملحدین و کافرین مناظره تشکیل دهد و ان ها را مغلوب کند؛ مخالف دیگر گفت شنیده اند خاتمی بسیار محافظه کار است و با وسواس یک تصمیم می گیرد؛ برخی گفتند این ضعف است و برخی نقطه قوت وزیر پیشنهادی میر حسین موسوی دانستند.مخالفان رفیق دوست می گفتند سند دارند از اینکه وی برای خرید های سپاه بارها به خارج از کشور رفته و برای این خرید ها خیلی از بیت المال را ریخت و پاش گرده است ؛ می گفتند سپاه قلب کشور است و وی توان مدیریت چنین مجموعه بزرگی را ندارد و به درد همان کمیته می خورد و کارهای کمیته ای ؛ باز یک مخالف دیگر امد و گفت وقتی خاتمی سفر مکه رفته در روزنامه کیهان که او مدیرش بوده یک مقاله نوشته شده و به روحانیت توهین شده و وقتی خاتمی برگشته گفته سوئ برداشت شماست و توهینی در کار نبوده و نویسنده هم کیهان را ترک کرده و ختم ماجرا؛ می گفتند کسی که دو روز سفرش این طور روزنامه را به هم می ریزد در وزارت ارشاد چه می کند؟
در نهایت رای های موافق رفیق دوست 139 رأی بود و 11 رای مخالف؛خاتمی هم با121 رأیموافق وزیر شد و دکتر ازه ای هم با 126 موافق مشاور وزیر و رئیس سازمان بهزیستی.

درخواست ها برای رفتن
سال 62 ، بهمن ماه است و هنوز کابینه موسوی تکمیل نشده؛ موسوی می گوید به بن بست رسیده در تعامل با رئیس جمهور و می خواد استعفا دهد؛ رئیس مجلس  هاشمی در این طور روایت می کند از  یک شنبه نهم بهمن ماه:«شب در دفتر رئیس جمهور، جلسه ای بود. آقای رئیس جمهور گفتند مهندس موسوی [نخست وزیر] آمده و به خاطر عدم توافق روی وزیر مسکن، پیشنهاد استعفا داده که آیت الله خامنه ای مخالفت کرده و گفته اند که وجود اختلاف به هر حال هست و با این مقدار اختلاف نباید کنار رفت و قابل حل است. نظر من هم همین است. نمی شود به روزی رسید که اختلاف نباشد.»
 استعفای دوم ؛ سال 63 ؛ 12 اردیبهشت ماه ؛ این بار نیز کمی بودجه و عدم هماهنگی با رئیس جمهور وقت یعنی حضرت آیت الله خامنه ای دلیل استعفا؛ این بار میرحسین مستقیم پیش  هاشمی می رود؛ باز روایت هاشمی رفسنجانی ؛ «با مهندس موسوی نخست وزیر ملاقات داشتیم؛ به خاطر عدم هماهنگی با رئیس جمهور و کمی بودجه استعفا و تعویض کابینه را مطرح کرد؛ مخالفت کردم و گفتم باید تفاهم ایجاد کرد. ولی اگر  مجلس آینده با ایشان خوب نباشد، استعفا را منطقی دانستم؛ البته ظاهرا چنین نخواهد شد. قرار شد  برای تکمیل کابینه و ایجاد تفاهم، اقدام کنیم.»
سرانجام مجلس کمی کوتاه می اید و می پذیرد موسوی برای تامین بودجه های جنگ از بانک مرکزی استقراض کند؛ تا بدین ترتیب کج دار و مریض زمان طی شود و نوبت به مجلسی های دوم برسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر